بلاگ علیرضا محسنی



به نام خداوند جان و خرد

کزین اندیشه برتر نگذرد

خب مدت هاست که می خوام دوباره شروع به نوشتن کنم.

سختی نوشتن توی اینه که باید صفحه ای که کاملا سفید هست و روبروت گذاشتی رو دست ببری توش و کلماتت رو بنویسی که کار نسبتا سختی هست؛کلا شروع کار ها و برداشتن اولین قدم برای کارهای مختلف سخت هست حالا کار می خواد نوشتن متن باشه یا بلند کردن یک وزنه سنگین.

این وبلاگ رو شهریور پارسال ساختم ولی بعد از گذشت حدود 9 ماه هنوز مطلبی رو منتشر نکرده ام و این اولین مطلب هست تا اینجا شروع کنم دوباره به نوشتن.

ترجیح دادم برای دوباره نوشتن توی وبلاگ قبلی ام ننویسم چون هم فاصله زیادی افتاده و اون وبلاگ تجربه اولم توی نوشتن بود و اون اواخر کلا فوتبالی شده بود و بیشتر شبیه سایت های خبری شده بود که الان بهش فکر می کنم اون مطالب جذابیت سابق رو دیگه برام نداره :/

این که چرا می خوام بنویسم دلایل مختلفی داره .
فکر های زیادی هر روز به ذهنم میاد که به نویسم از خاطرات و تجربیات و سفرنامه هام تا مطالب جدید و خاصی که باهاشون روبرو میشم تا چیز هایی که از خوندن مطالب دیگه به ذهنم میاد مثل برداشت هام از کتاب ها و . 

این که چی شد که بالاخره اولین پست این وبلاگم رو دارم می نویسم رو نمی دونم ولی قطعا اینکه توی بازه امتحان های آخر ترم هستیم و من پس فردا امتحان دارم بی تاثیر نیست بالاخره برای فرار از درس خواندن و ورق زدن کتاب و جزوه به هر کاری آدم دست می زنه .

خب فعلا برم ادامه امتحان پس فردا رو بخونم تا بعد.


یاعلی

 

 



متن این پست این بود:

(این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.)

متن رو پاک نکردم تا یادم باشه کی وبلاگ رو ساختم .


به نام خداوند جان و خرد
کزین اندیشه برتر نگذرد
خب مدت هاست که می خوام دوباره شروع به نوشتن کنم.
سختی نوشتن توی اینه که باید صفحه ای که کاملا سفید هست و روبروت گذاشتی رو دست ببری توش و کلماتت رو بنویسی که کار نسبتا سختی هست؛کلا شروع کار ها و برداشتن اولین قدم برای کارهای مختلف سخت هست حالا کار می خواد نوشتن متن باشه یا بلند کردن یک وزنه سنگین.
این وبلاگ رو شهریور پارسال ساختم ولی بعد از گذشت حدود 9 ماه هنوز مطلبی رو منتشر نکرده ام و این اولین مطلب هست می نویسمم تا اینجا شروع کنم دوباره به نوشتن را .
ترجیح دادم برای دوباره نوشتن توی وبلاگ قبلی ام ننویسم چون هم فاصله زیادی افتاده و اون وبلاگ تجربه اولم توی نوشتن بود و اون اواخر کلا فوتبالی شده بود و بیشتر شبیه سایت های خبری شده بود که الان بهش فکر می کنم اون مطالب جذابیت سابق رو دیگه برام نداره :/
این که چرا می خوام بنویسم دلایل مختلفی داره .
فکر های زیادی هر روز به ذهنم میاد که به نویسم از خاطرات و تجربیات و سفرنامه هام تا مطالب جدید و خاصی که باهاشون روبرو میشم تا چیز هایی که از خوندن مطالب دیگه به ذهنم میاد مثل برداشت هام از کتاب ها و . 
این که چی شد که بالاخره اولین پست این وبلاگم رو دارم می نویسم رو نمی دونم ولی قطعا اینکه توی بازه امتحان های آخر ترم هستیم و من پس فردا امتحان دارم بی تاثیر نیست بالاخره برای فرار از درس خواندن و ورق زدن کتاب و جزوه به هر کاری آدم دست می زنه .
خب فعلا برم ادامه امتحان پس فردا رو بخونم تا بعد.
یاعلی

 

 



آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها